English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2534 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
redeployment U تغییر مکان دادن یکانها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
columnar transposition U تغییر مکان دادن عوامل در ستون
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
redesignate U اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
left shift U تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
displacement U اختلاف مکان تغییر مکان
displaciment U تغییر مکان
displacement U تغییر مکان
displeacement of water U تغییر مکان اب
left shift U تغییر مکان به چپ
shifts U تغییر مکان
change of place U تغییر مکان
shifted U تغییر مکان
shift U تغییر مکان
circular shift U تغییر مکان دایرهای
permanent change of station U تغییر مکان دایمی
cyclic shift U تغییر مکان چرخهای
arithmetic shift U تغییر مکان حسابی
shifted U تغییر مکان انتقال
logic shift U تغییر مکان منطقی
shifts U تغییر مکان انتقال
ring shift U تغییر مکان حلقهای
red shift U تغییر مکان سرخ
shift out U تغییر مکان به بیرون
doppler shift U تغییر مکان دوپلری
circular shift U تغییر مکان حلقوی
sides way U تغییر مکان جانبی
components of displacement U مولفههای تغییر مکان
die shift U تغییر مکان حدیده
logical shift U تغییر مکان منطقی
end around shift U تغییر مکان دورگشتی
shift register U ثبات تغییر مکان
piston displacement U تغییر مکان پیستون
shift U تغییر مکان انتقال
displacement U جابجاشدگی تغییر مکان
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
dynamic shift register U ثبات تغییر مکان پویا
echeloned displacement U تغییر مکان رده برده
move U پیشنهاد کردن تغییر مکان
output per unit of displacement U توان در واحد تغییر مکان
statip shift register U ثبات تغییر مکان ایستا
right shift U تغییر مکان به سمت راست
support movement U تغییر مکان تکیه گاه
moves U پیشنهاد کردن تغییر مکان
moved U پیشنهاد کردن تغییر مکان
displacement U جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
disposition U صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
fixed pivot U محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
detaching U زیرامر قرار دادن یکانها
detaches U زیرامر قرار دادن یکانها
detach U زیرامر قرار دادن یکانها
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
unit categories U انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
changed U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
left justification U تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
intransit U در حال تغییر مکان در حال سفر یاانتقال
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
colocate U دریک مکان قرار دادن
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
cursor tracking U حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
shift instruction U دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
cross hairs U دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
stack U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
massages U ماساژ دادن تغییر دادن
massaging U ماساژ دادن تغییر دادن
massaged U ماساژ دادن تغییر دادن
massage U ماساژ دادن تغییر دادن
peek U فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked U فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks U فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking U فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
convert U تغییر دادن
amend U تغییر دادن
amended U تغییر دادن
change U تغییر دادن
realigning U تغییر دادن
changed U تغییر دادن
amending U تغییر دادن
realigned U تغییر دادن
to turn something into something U تغییر دادن به
mutating U تغییر دادن
shift U تغییر دادن
mutated U تغییر دادن
mutates U تغییر دادن
mutate U تغییر دادن
to convert something into something U تغییر دادن به
changing U تغییر دادن
realigns U تغییر دادن
shifts U تغییر دادن
transact U تغییر دادن
reset U تغییر دادن
redeploy [staff] U تغییر دادن
alter U تغییر دادن
altered U تغییر دادن
to turn [into] U تغییر دادن
alters U تغییر دادن
altering U تغییر دادن
realign U تغییر دادن
shifted U تغییر دادن
changes U تغییر دادن
modify U تغییر دادن
modifies U تغییر دادن
permute U تغییر دادن
modifying U تغییر دادن
moves U کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move U کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved U کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
changes U تغییر دادن تبدیل
transfiguring U تغییر صورت دادن
colour U تغییر رنگ دادن
transfigures U تغییر شکل دادن
colours U تغییر رنگ دادن
transfiguring U تغییر شکل دادن
misshape U تغییر شکل دادن
metamorphoses U تغییر شکل دادن
change U تغییر دادن تبدیل
color U تغییر رنگ دادن
to change the tack U تغییر رویه دادن
modification U تغییر شکل دادن
tunes U تغییر فرکانس دادن
changed U تغییر دادن تبدیل
tune U تغییر فرکانس دادن
metamorphosed U تغییر شکل دادن
changing U تغییر دادن تبدیل
disguising U تغییر قیافه دادن
transfigure U تغییر شکل دادن
transmute U تغییر هیئت دادن
transfigure U تغییر صورت دادن
discolouring U تغییر رنگ دادن
discolours U تغییر رنگ دادن
transmuted U تغییر هیئت دادن
disguise U تغییر قیافه دادن
disguised U تغییر قیافه دادن
transmutes U تغییر هیئت دادن
discoloured U تغییر رنگ دادن
transfigured U تغییر صورت دادن
metamorphose U تغییر شکل دادن
transmuting U تغییر هیئت دادن
transshape U تغییر شکل دادن
transshape U تغییر ماهیت دادن
transfigures U تغییر صورت دادن
discolored U تغییر رنگ دادن
discoloring U تغییر رنگ دادن
discolors U تغییر رنگ دادن
transfigured U تغییر شکل دادن
discolour U تغییر رنگ دادن
disguises U تغییر قیافه دادن
metamorphosing U تغییر شکل دادن
reshape U تغییر شکل دادن
quirk U تغییر جهت دادن
discolor U تغییر رنگ دادن
sing a different tune <idiom> U تغییر جهت دادن
go about U تغییر جهت دادن
remodel U تغییر وضع دادن
remodeled U تغییر وضع دادن
remodeling U تغییر وضع دادن
remodelled U تغییر وضع دادن
transformed U تغییر شکل دادن
veers U تغییر عقیده دادن
switches U تغییر جهت دادن
switched U تغییر جهت دادن
veer U تغییر عقیده دادن
transform U تغییر شکل دادن
veered U تغییر عقیده دادن
shift the rudder U تغییر دادن سکان
transforms U تغییر شکل دادن
transforming U تغییر شکل دادن
remodelling U تغییر وضع دادن
shunted U تغییر جهت دادن
shunts U تغییر جهت دادن
switch U تغییر جهت دادن
to change colour U تغییر رنگ دادن
quirks U تغییر جهت دادن
to change one's tune U تغییر عقیده دادن
to change ones mind U تغییر رای دادن
to veer [off] U تغییر جهت دادن
remodels U تغییر وضع دادن
to transform [into] U تغییر شکل دادن [به]
shunt U تغییر جهت دادن
transferring U تغییر سمت دادن لوله
put about U تغییر جهت دادن برگشتن
modifying U تغییر دادن معتدل ساختن
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1I am good with figures,how about you?
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1نقش ارامنه در تغییر و تکامل زبان ترکی
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com